مجموعه خاطرات جالب از سبک زندگی امام خمینی(ره)
نقل از خانم زهرا اشراقی (نوه امام)
استقبال با لبخند
در اول ازدواجشان با خانم قرار گذاشته بودند سالی یک بار خانم به تهران بروند و سه ماه تابستان را در تهران بگذرانند. خودشان هم به خمین میرفتند. این برنامه همیشه بود و تا بزرگ شدن ماهم ادامه داشت. آقا سختشان بود که خانم در زمستان به مسافرت بروند و از روزی که خانم به مسافرت میرفت، اخمهای امام در هم بود تا خانم برگردد.
در موقع ورود خانم به منزل آقا میخندیدند و این یکی از راه های ابراز علاقه امام به خانم بود.
نقل از خانم فریده مصطفوی (دختر امام)
بدرقهی خانم
گاهی که خانم میخواستند به مسافرت بروند در هر ساعتی از روز که بود، حتی اگر ساعت ۲ بعد از ظهر که وقت استراحت امام بود، با همهی نظمی که در برنامه روزانه زندگی خود داشتند، به احترام خانم به حیاط منزل آمده و خانم را بدرقه میکردند.
نقل از مصطفی کفاش زاده
نجف را بگیرید با خانم صحبت کنم
پانزده سالی که در نجف بود با کسی تلفنی صحبت نمیکرد. وقتی که به پاریس رفتیم، همان روز اول و یا دوم بود که گفتند:« تلفن نجف را بگیرید. میخواهم با خانم صحبت کنم.» در مدتی که در پاریس بودند این مسئله چندین بار اتفاق افتاد که با خانم تلفنی صحبت کردند.
به خاطر همین نزدیکی و رابطه عاطفی، چندین بار از پاریس پیغام دادند هرچه زودتر کار گذرنامه و ویزای خانم را درست کنند تا ایشان هم بیاید پاریس . بعد از یکی دو هفته خانم آمد. وقتی که امام خانواده را دیدند ، احساس آرامش و طمأنینه ای در ایشان مشاهده کردیم.
نقل از حجت الاسلام سید علی اکبر محتشمی
بی وضو بخوانید
بچه بودیم، هنوز مکلف نبودیم، جمعه بود، فیلم سینمایی نگاه میکردیم، زمستان هم بود اذان میافتاد وسط فیلم سینمایی. امام از راه که رسید پرسید: بچهها نمازتان را خواندهاید؛ همیشه میپرسید.
گفتیم: نه!
گفتند: خب بلند شوید بخوانید.
گفتیم: وضو نداریم تا برویم وضو بگیریم جاهایی از فیلم از دستمان میرود!
گفتند: خب بی وضو بخوانید.
گفتیم: خب باز سر رکوع و سجود فیلم از دستمان میرود، نمیبینیم!
گفتند: رکوع و سجود هم تروید فقط حمد و سوره بخوانید.
دروغ نمیگفت
در نوفل لوشاتو میخواستند از بیست و چهار ساعت از زندگی امام فیلم بگیرند، وقت غذا که شد، توی سفره غذای سادهای بود. خواستند فیلم بگیرند، امام گفتند: «نه، اینطور که شما میخواهید سفره بچینید دروغ است. توی سفره ما گاهی پلو و گوشت و خورش هم هست؛ شما میخواهید اینها را نادیده بگیرید، یک سفرهی ساده درست کنید، این دروغ است.»
خواب را بر بچه تلخ نکن
اصلاً برنامهشان بر بیدار کردن صبح نبود، یعنی اگر خدمت ایشان میخوابیدیم چه نماز شب و چه نماز صبح را چنان آرام میخواندند که ما اصلاً بیدار نشویم. هیچ وقت برای نماز کسی را بیدار نمیکردند، مگر کسی میسپرد.
خانوادهی شوهرم، برنامهشان این بود که صبح بچه را بیدار کنند و همسرم صبحها دخترم را که مکلف شده بود، بیدار میکرد. امام وقتی از ماجرا باخبر شدند، برای همسرم پیغام فرستادند که خواب را بر بچه تلخ نکن.
این کلام، آنچنان مؤثر افتاد و اثر عمیق بر روح و جان دخترمان برجای گذاشت که بعد از ان خودش سفارش می کرد که برای اقامهی نماز صبح به موقع بیدارش کنیم.
نقل از خانم زهرا مصطفوی ( دختر امام)
صفحات: 1· 2