«تذکره بیداری»
فضیلتشان گمنامی است. هنوز خیلیها نامشان را نمیدانند، و از آن عجیبتر، بزرگی کاری که آنها کردند را نمیدانند. تازه شهرها، آرام آرام دارند در آغوششان میگیرند و بهشت زهراها به وجودشان گلباران میشوند. آرام آرام محلهها دوباره بوی خونهای خشکیده گرفتهاند و نوجوانهای محل با عکس پهلوانهایشان عکس یادگاری میاندازند. اما اینجا، کسی هست که ناشناختهها را میشناسد. اینجا کسی هست که با «غریبان» قریبی کند. و برای همین هم قلوب اولیای آن سفرکردگانِ به مجلس کرامت مرتضوی و حسینی و زینبی، هوای دیدار او را میکند تا آهنگِ ارادت او کنند و هدیهی عنایت بگیرند.
از یاد کودک هرگز نخواهد رفت آن نوشتههای روی قرآن رهبر را که برای پدر نوشتند. حالا شاید بهترین عکسش، -بعدِ عکسهای بابا- عکس قرار گرفتن در آغوش رهبر باشد. همهی اینها برای او تسلای اندوه یتیمی است، اما برای ما، تذکرهی بیداری از خواب طولانیمان. این مجلس، نشانهای است که ما هم قدر بدانیم. این مجلس، شهادتِ عظمت کسانی است که پیکرهایشان، سپر شهرهایمان شد و آوازهی شجاعتشان، شهر به شهر دنیا را زیر پا گذاشت. این مجلس، آوای غربت دارد اما؛ این مجلس همان مجلس است که غربت در آن سربلند بود؛ در یکی از همین مجلسها بود که رهبر برای یاران غریبش -مدافعان حریم اهل بیت (علیهمالسلام)- شعری را زمزمه کردند: «… ما مدعیان صف اول بودیم… از آخر مجلس شهدا را چیدند.»
منبع : پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR