SAFIR

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بيشترين دعای حضرت رسول(ص) به نقل از جناب اُمّ سلمه

22 اسفند 1394 توسط فريبا عقيلي

 

آيۀ ﴿فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾ مي‌فرمايد: خدا بيش از دو كار ندارد مواردي كه لازم باشد درِ رحمت را باز مي‌كند و وقتي ببيند بي‌اثر است نمي‌دهد. اگر خداوند انسان را به حال خودش رها بكند سقوط می کند. بعنوان مثال يك كودك نوزاد را شما وقتي رها بكنيد سقوط مي‌كند و می افتد پس يك امر وجودي به نام ضلالت در كار نيست؛ خداوند فيضش را مي‌گيرد و وقتي فيضش را گرفت انسان ديگر مي‌افتد.

وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين جمله را زياد به خدا عرض مي‌كرد: «اللهمّ و لا تَكِلْني إلي نفسي طرفة عين أبداً» از جناب امّ‌سلمه سؤال كردند بيشترين دعاي حضرت چه چيزي بود؟ گفت: «يا مقلّب القلوب ثبّت قلبي علي دينك» هر لحظه انسان به اين ياد باشد كه خداي سبحان او را به حال خودش رها نكند هم «لا تكلني» از آن حضرت نقل شد هم «يا مقلّب القلوب ثبّت قلبي علي دينك» نقل شد و خداي عزيز حكيم اين كمالات را اِعمال مي‌كند.
جلسۀ درس تفسیر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی سوره مبارکه فاطر جلسه (1392/08/06)

 نظر دهید »

من كيستم ؟

20 اسفند 1394 توسط فريبا عقيلي


وقتى چنين حالت اعنى خروج از عادت كه در درس پيش گفته ايم برايم پيش آمد، مدتى در وضعى عجيب بودم كه نمى توانم آن را به بيان قلم در آورم و بقول شيخ شبسترى در گلشن راز:

كه وصف آن به گفت و گو محال است

كه صاحب حال داند كان چه حال است

در آن حال به نوشتن جزوه اى به نام (( من كيستم )) خويشتن را تسكين مى دادم ، اكنون پاره اى از آن جزوه را به حضور شما بازگو مى كنم :
من كيستم ؟ من كجا بودم ؟ من كجا هستم ؟ من به كجا مى روم ؟ آيا كسى هست بگويد من كيستم ؟!
آيا هميشه در اين جا بودم ، كه نبودم ؛ آيا هميشه در اين جا هستم ، كه نيستم ؛ آيا به اختيار خودم آمدم ، كه نيامدم ؛ آيا به اختيار خود هستم ، كه نيستم ؛ آيا به اختيار خودم مى روم ، كه نمى روم ؛ از كجا آمدم و به كجا مى روم ؛ كيست اين گره را بگشايد؟!
چرا گاهى شاد و گاهى ناشادم ، از امرى خندان و از ديگرى گريانم ؛ شادى چيست و اندوه چيست ، خنده چيست و گريه چيست ؟!
مى بينم ، مى شنوم ، حرف مى زنم ، حفظ مى كنم ، ياد مى گيرم ، فراموش ‍ مى شود، به ياد مى آورم ، ضبط مى شود، احساسات گوناگون دارم ، ادراكات جورواجور دارم ، مى بويم مى جويم ، مى پويم ، رد مى كنم ، طلب مى كنم ؛ اين ها چيست ، چرا اين حالات به من دست مى دهد، از كجا مى آمد، و چرا مى آيد، كيست كه اين معما را حل مى كند؟!

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

آيا به ياد آوردن گناه ، گناه است و تجديد توبه لازم است ؟

20 اسفند 1394 توسط فريبا عقيلي


مـتـكـلمـان در اين كه آيا هنگامى كه مكلف از گناهى توبه كند ليك پس از مدتى آن را به خـاطـر آورد، بـايـد دوبـاره تـوبـه كـنـد يا خير، در اختلاف افتاده اند. در اين باره ، محقق طـوسـى مـى فـرمـايـد: و در وجـوب تـجـديـد (تـوبـه ) نـيـز اشكال است .

علامه - رضوان الله عليه - در شرح تجريد مى فرمايد:
ابـو على گفته است : آرى ! (يعنى با ياد آوردن گناه ، توبه واجب مى شود) بر ايـن مـبـنـا كـه مـكـلف قـادر، هـيـچ گـاه از دو ضـد بـه دور نـيـسـت : يـا فـعـل و يـا تـرك ، پس چون معصيت را به ياد آورد يا از آن پشيمان است و يا بر آن مصر. مـصـر بـودن ، فـعـلى اسـت قـبـيح ؛ پس واجب است پشيمان باشد. و ابو هاشم گفته است : تـوبـه واجـب نـيـسـت ، چـه جـايـز اسـت كـه شـخـص ‍ قـادر، بـر آن دو نـاتـوان باشد.
بـنابراين ، ممكن است شخص تائب ، گناه را به ياد آورد و از آن پشيمان نباشد، ليك بر آن اشتها و ابتهاجى نيز نداشته باشد.
در كـتـاب ريـاض السـالكـيـن ، در روضـه سـى و يـكـم در ذيل روايت پس اين توبه ام را چنان كن كه نياز به توبه اى ديگر نيفتد آمده است :
از كلام حضرت عليه السلام كه مى فرمايد: پس اين توبه ام را چنان كن كه …. دريافته مى شود كه چون گناه به خاطر آيد، تجديد توبه لازم نباشد؛ بر خلاف عقيده كـسـى كـه پـنـداشـتـه اسـت چون تائب ، گناه را به ياد آورد، كسى را ماند كه آن گناه را مرتكب شده ؛ از اين رو بايد توبه را تجديد كند.
همچنين آمدى در اين باره مى گويد:
بـر بـطـلان چـنـين راءيى ، اين حقيقت گواه است كه همه به بداهت مى دانيم كه صحابه و كـسـانى كه پس از كفر، مسلمان شدند، كفرى را كه در زمان جاهليت بدان متصف بودند، به يـاد مـى آوردنـد، و بـا اين حال بدانان امر نشد كه از اين توبه كنند؛ پس هر گناهى نيز كه از آن توبه شود، چنين باشد.
نـگـارنـده گـويـد: بـى شـك تـوبـه ، تـنـها در جايى محقق است كه گناهى انجام پذيرد. حـال اگـر از كـسى گناهى سر زند و سپس توبه كند، و پس از آن گناه را به ياد آورد، بـه اتفاق متكلمان نمى توان چنين عملى را قبيح دانست و اساسا گناهى به وقوع نپيوسته است و تا توبه لازم شود.
بـنـابـرايـن ، آنـچه از ابوعلى نقل گشت ، به دور از تحقيق است ؛ چنانكه دليلى كه آمدى بدان متوسل شد، مويد راى و نظر ما در اين مساله است .

منبع:ترجمه کتاب الاءوبة الى التوبه مـن الحـوبـة

 1 نظر

در لحظه تحويل سال چه بخوانيم !!

13 اسفند 1394 توسط فريبا عقيلي

در لحظه تحویل سال باید به این نکته توجه کنیم که خودمان به دور شمس دین و قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) بچرخیم، نه این که تنها به این اکتفاء کنیم که زمین به دور خورشید بچرخد؛ زیرا این امر به خودی خود بلوغ نیست.

روش مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)

مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی همیشه قبل از تحویل سال مقید بودند که 365 مرتبه دعای «یا مقلّب القلوب» را به‌ طور کامل بخوانند و برای اینکه این دعاها، تا لحظه تحویل سال تمام شود، از یک ساعت قبل از اعلام عید، شروع می کردند و مشغول خواندن این دعای شریف بودند.

ایشان بعد از لحظه تحویل سال هم، مقید بودند که اوّلین چیزی که میل می‌کردند تربت امام حسین‌ علیه‌السلام باشد.

یعنی حضرت استاد در دو روز از سال، مقید بودند که اوّلین چیزی که می‌خورند، تربت امام حسین‌علیه‌السلام باشد؛ یکی عید فطر بود که در ابتدای روز با تربت، افطار می‌کردند، و یکی هم نوروز که بعد از تحویل سال، کمی از آن را میل می‌کردند.

توصیه آیت الله جوادی آملی

آیت الله جوادی آملی فرمودند: اگر کسی در دنیا با الفبای دین بازی کرد، در قبر هم این الفبا یادش نمی آید تا بگوید خدایش، کتاب آسمانی و امامش کیست. باید توجه داشت که در قبر مشکلات علمی را از ما سۆال نمی کنند، بلکه الفبای دین را سۆال می کنند.

بهترین چیزها در موقع تحویل، خواندن این دعا، با توجه به معنی است: «یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبّر الّیل و النّهار یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال». ای خدایی که همه چیز در دست تو است، سال خوشی به همه ما عنایت فرما

در لحظه تحویل سال باید به این نکته توجه کنیم که خودمان به دور شمس دین و قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) بچرخیم، نه این که تنها به این اکتفاء کنیم که زمین به دور خورشید بچرخد؛ زیرا این امر به خودی خود بلوغ نیست.

حضرت آیت الله العظمی مظاهری و 3توصیه برای تحویل سال

1- بهترین چیزها در موقع تحویل، خواندن این دعا، با توجه به معنی است: «یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبّر الّیل و النّهار یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال». ای خدایی که همه چیز در دست تو است، سال خوشی به همه ما عنایت فرما.

و از خداوند متعال با توسل به اهل بیت «علیهم السلام» بخواهید در این سال، تقوا و رابطه با خودش و سلامتی و امنیت، مقدّر شما بکند و فرج حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» انشاءالله حاصل شود.

همچنین محدث قمی در مفاتیح، در آخر دستورات ماهها، نمازی در آن روز نقل می کند و بعد از نماز دعائی و در آن دعا شرافت و کرامت آن عید را نقل می کند که خواندن آن خوب است.

2- هر کس باید جداً حساب سال را و گذشته را بکند و اگر گناهکار است، جداً توبه کند و با حالت توبه وارد سال شود.

3- باید این آتش اختلاف که در همه خانه ها رفته است، با دامن نزدن به آن خاموش شود و از گذشته ها هیچ حرفی زده نشود و گرمی و اتّحاد خانه و خانواده و مجالس با یگدیگر حفظ شود.

 

 نظر دهید »

خاطراتی از مرحوم آیت الله العظمی بهجت(ره)

03 اسفند 1394 توسط فريبا عقيلي

محمد تقی جانِ مرا چوب زدن یعنی چه؟

حجت الاسلام والمسلمین علی بهجت فرزند آیت الله بهجت در ذکر خاطره ای می گوید: پدر ایشان خیلی به او علاقه داشته و او را مکتب خانه گذاشته بود. ایشان در مکتب خانه باهوش بوده و خوب درس می‌خوانده و عزیز بوده است. یک بار مربی مکتب خانه برای اینکه از بقیه زهر چشم بگیرد، او را تنبیه می‌کند. او که اصلا توقع نداشته تنبیه شود، پیش پدر رفته و ناراحتی می‌کند. پدر او چون شاعر بوده برایش قصیده‌ای می‌گوید که مفصل است. این شعر را داخل پاکتی به محمد تقی می‌دهد تا به معلمش بدهد. مقداری از آن این بود:

محمد تقی جان مرا چوب زدن یعنی چه / گل و بستان مرا چوب زدن یعنی چه

پدرم اسرار مگوی خود را مگو گذاشت/ راز چمدان آیت‌الله بهجت چه بود؟

حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت در ذکر یک خاطره از آیت الله بهجت بیان داشت: زندگی پدرم دو جهت داشت: بخشی از زندگی ایشان، جهت فیزیکی آن است که در خانواده و دوستان مطرح بود و گوشه‌هایی از آن به ما رسیده است ولی جهت دیگر؛ زندگی درونی ایشان بوده که نه خودشان راجع به عواملی که در شخصیت ایشان موثر بوده صحبت و راهنمایی می‌کردند و نه حتی مدارک و آثار و نامه‌هایی را که از علمای مختلف داشتند و ما می‌توانستیم از آن بهره ببریم را نشان می‌دادند.

وی افزود: معمولا یک چمدانی داشتند که این مدارک و نامه‌های علمای بزرگ به ایشان را در آن گذاشته و قفل کرده بودند که در دسترس ما نباشد. حدود یکسال قبل از رحلتشان آن چمدان را از من خواستند. بنده چمدان را برای ایشان بردم و بعد دیگر از آن چمدان خبری نشد. نمی‌دانیم که چه شد. یقین داریم از منزل بیرون نرفته ولی دیگر نیست.

وی تأکید کرد: ایشان اسرار مگوی خود را واقعا مگو گذاشتند. ما یک سری اطلاعات از ایشان به صورت کم و کوتاه و پراکنده به دست می‌آوردیم. این اطلاعات به صورت معما برای ما باقی بود. بنده چون فارغ التحصیل فلسفه بودم، عادت داشتم باور خیلی چیزها برایم با برهان و دلیل باشد. باید به یقین صد در صد می‌رسیدم و ادله 20 درصد و 50 درصد برایم کافی نبود. لذا به زندگی و تحصیل خود مشغول بودم و فقط لوازمات ضروری زندگی ایشان را تهیه می‌کردم.

منبع:www.rajanews.com

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11

SAFIR

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مقالات
  • سخنان رهبری
    • انتخابات
  • حدیث
    • اهل بیت (علیها سلام)
  • سخنان بزرگان
  • تفسیر
  • مباحث روانشناسی
  • فایل چکیده مقالات
  • نسخه های قبلی
  • طب سنتی
  • معرفی کتاب

تدبر در قرآن

آیه قرآن

اوقات شرعی

اوقات شرعی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس